مقایسه قرارداد سلطه در نزد توماس هابز و قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو

هابز روسو قرارداد اجتماعی وضع طبیعی دولت

نویسندگان

آوریل 23, 2021

دانلود

نظریه قرارداد اجتماعی یکی از نظریه­هایی است که برای توضیح و تبیین چگونگی شکل­گیری و مشروعیت دولت و حکومت ارائه شده است. از نامداران این نظریه می­توان به توماس هابز، جان لاک و ژان ژاک روسو اشاره کرد. هر کدام از آنان به شکلی قرارداد اجتماعی را ارائه داده­اند. در نگاه اول به نظر می­رسد که تلقی هابز از قرار داد اجتماعی منجر به تولد و زیست حکومت­های خودکامه می­شود (هر چند که حکومت­های خودکامه و اقتدارگرا از نظریات وی تأسی جسته و دیکتاتوری خود را توجیه نموده­اند) اما در نهایت خواهیم دید که این موضوع به دلیل تأکید هابز بر لزوم وجود امنیت و برجسته کردن نقش دولت در فراهم کردن این مهم است؛ چنان که فی­المثل نامبرده با دخالت مذهبیون در امر سیاست مخالف است و از طرفی شاهان سلطه­گر نیز با برخی از گزاره­های نظریه وی مخالف‌اند. در طرف دیگر روسو قرار دارد که برخلاف هابز، پای نهادن انسان به جامعه مدنی را به منزله افول مرتبه انسانی و دور شدن از طبیعت وی می­داند. در مقاله حاضر به مقایسه آراء این دو نسبت به قرارداد اجتماعی می‌پردازیم. سؤالی که مطرح است این است که قرارداد اجتماعی در نزد هر یک از فیلسوفان نام­برده چگونه فرم­بندی شده و آثار هر رویکرد بر اجتماع چگونه است؟