موقعیت اندیشه‌های چزاره بکاریا در میان اندیشه‌های مربوط به حقوق مالکیت و حقوق کیفری

چزاره بکاریا حقوق مالکیت حقوق کیفری

نویسندگان

آوریل 23, 2021

دانلود

چزاره بکاریا در ۱۵ مارس ۱۷۳۸ میلادی در میلان ایتالیا به دنیا آمده و بعد از بازدید از زندان‌ھای میلان به امید نجات یک گناه به مطالعه و تحقیق در نظام قانون گذاری کیفری پرداخت و پس از ده سال در سال ۱۷۶۴ کتاب کوچکی به نام جرائم و مجازات‌ها را نوشت که در سال ۱۷۶۶ در فرانسه منتشر شد و ظرف شش ماه  هفت مرتبه به چاپ رسید. (بیات ۱۳۹۷)

قانونگذاران ایتالیایی در آن دوران تلاش می‌کردند می‌کردند به جای اینکه کارآیی ماموران پلیس را افزایش دهند، از راه شدت مجازات مانع جنایت شوند. به موجب قوانینی که در زمان تصدی پاپ بندیکتوس چهاردهم وضع شد، «مجازات کفرگویی تازیانه خوردن بود، و وقتی این گناه برای سومین بار تکرار میشد، مجازات آن پنج سال کار در کشتی‌های بردگان بود. ورود غیرمجاز به صومعه‌ها به هنگام شب، از معاصی کبیره بود. ایجاد مزاحمت یا در آغوش گرفتن بانوی محترم در انظار، باعث محکومیت مادام العمر به کار در کشتی بردگان می‌شد. بدنام کردن دیگران، حتی اگر جز حقیقت چیزی گفته نمی‌شد، مجرم را مستوجب مجازات مرگ و ضبط اموالش می‌کرد. حمل طپانچه به طور پنهانی، دارای مجازات مشابهی بود. در بسیاری از مناطق با فرار به کشور همسایه یا شفقت یک قاضی یا تحصن در کلیسا، از اطاعت این قوانین شانه خالی می‌شد. ولی در مواردی چند این قوانین بشدت اجرا می‌شدند. یک نفر به جرم اینکه وانمود می‌کرد کشیش است به دار آویخته شد، یکی دیگر به جرم دزدیدن یک لباس کشیشی که آن را به مبلغ یک و یک چهارم فرانک فروخت به همان سرنوشت دچار شد. شخص دیگری که نامه‌ا‌ی به پاپ کلمنس یازدهم نوشته و او را متهم کرده بود که با ماریا کلمنتینا سوبیسکا روابطی دارد، سر از تنش جدا شد. حتی تا سال ۱۷۶۲ استخوانهای زندانیان روی چرخ شکنجه خرد می‌شد، یا محکومین به دم یک اسب برانگیخته، بسته شده و روی زمین کشیده می‌شدند.

در چنین دورانی و در چنین اوضاعی جوانی به نان چزاره بکاریا رساله‌ خود را نوشت. او در رساله خود می‌نویسد: «این حقی که افراد سرِ همنوع خود را می برند، از کجا بر می‌خیزد؟ مسلماً این حق مبنای حاکمیت و قوانین نیست . قوانین همان مجموعه اجزای آزادی، یعنی کوچک ترین جزء آزادی است که هر کس توانسته است، به جامعه واگذارد. قانون نماینده اراده عامه است که آن نیز خود از مجموع اراده‌های افراد پدید آمده است؛ از این رو باید پرسید، چه کسی به افراد دیگر حق داده است که حیات او را از وی باز گیرند؟ چگونه کوچک‌ترین جزء آزادی هر کس می‌تواند شامل حق حیات ، یعنی بزرگ‌ترین مواهب شود و اگر این راست باشد، چگونه می‌توان آن را با اصلی دیگر هماهنگ کرد که می‌گوید، بشر حق خودکشی ندارد؛ حال آنکه اگر بتواند، معطی این حق به جامعه باشد، باید خود فاقد آن نباشد؛ از این رو هیچ حقی مجازات مرگ را تجویز نمی‌کند.» (بکاریا ۱۷۶۴ ، فصل شانزدهم) این رساله بر روی یک بستر تاریخی مشخص توانست تاثیر عملی بر روی اوضاع و احوال جوامع اروپایی بگذارد. در طی سالهای بعد از انتشار این رسانه و ارتباطی که روشنفکران و متفکران جوامع مختلف در قاره اروپا با یکدیگر داشتند، تلاشهایی صورت گرفت و بساط شکنجه به اشکال قدیمی خود از پروس گرفته تا روسیه جمع شد.