فارسی زبان

مواجههٔ مسئله‌آفرینِ «ما» با دیگری: یک رؤیا و چند تفسیر

انقلاب ۱۳۵۷ میشل فوکو محمدرضا نیکفر اسلاوی ژیژک اسلام سیاسی

نویسندگان

آوریل 25, 2022

دانلود

«اجنبی، حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم». این جملهٔ عباس میرزا به‌روشنی از نوعی مواجههٔ غریبِ ایرانیان با «دیگری» در آغازِ عصرِ جدید خبر می‌دهد: اجنبی حقیقتی نزدِ خود دارد که آشکارکردن‌اش به هشیاریِ ایرانیان منجر می‌شود. این را می‌توان از نخستین تلاش‌هایِ «ما»یِ ایرانی برایِ تخیلِ رؤیایِ «دیگری» دانست. برایِ بحث دربارهٔ این خیال که از مواجهه با «دیگری» نشأت می‌گیرد، ابتدا نگاهی به «مکتوباتِ» آخوند‌زاده انداخته و بدین واسطه خیالِ «ما»یِ ایرانی را تا انقلابِ ۱۳۵۷ دنبال می‌کنیم. انقلابِ ۱۳۵۷ نقطه‌ای متفاوت در زیستِ این خیال است چرا که رؤیایی غریب و متفاوت بود به‌مثابهٔ رخدادی تکین، و این بار «دیگری» به حیرت افتاد که در آنجا چه خبر است، یا به‌تعبیرِ فوکو «ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند». فوکو برایِ فهمِ این رؤیا بر «تعالیم و محتوایِ باطنیِ تشیع» دست می‌گذارد که طبقِ نظرش «شیوهٔ بودنِ» تک‌تکِ معترضان در خیابان‌هایِ ایران را تعیین می‌کرد. روایتِ او از رؤیایِ ایرانیان همواره نقد شده است چرا که در دفاع از «روحانیتِ» رخدادهایِ انقلابی خشونت‌هایِ جاری در شورش را از این «روحانیت» جدا و حتی آن را گریزناپذیر می‌انگارد. اما با استمرارِ خشونت توسطِ حکومتِ بنیادگرایی که سودایِ خلافتِ اسلامی داشت، این رؤیا به یک کابوس استحاله یافت و خودِ فوکو هم دیگر بحث‌اش را ادامه نداد. برایِ فهمِ این کابوس به سالِ ۱۳۸۸ می‌رویم و بر بحثِ نیکفر از «حقیقتِ دینی» تمرکز می‌کنیم که در زندان پدیدار می‌شود. نوشته چنین پایان می‌یابد که ۵۷ و ۸۸ تنها تحققِ یک کابوس نبود، و با خوانشِ ژیژک از «رخدادِ ایرانی» می‌بینیم که توانشِ رهایی‌بخشِ اسلام را نمی‌توان به‌واسطهٔ خشونت‌اش نادیده گرفت.